أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ،
الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِِّ الْعالَمینَ، وَ تَوَکَّلْتُ عَلَی الله وَ اعتَصَمتُ بِحَبلِ الله
1- راه نجات جامعه از فساد این است که در خانواده با «شادی، با زیبایی و با عشق» رفتار کنیم
گام اول «محبت» است. از مهمترین شاخصه های اخلاقی - اجتماعی در رفتار و فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت(ع) «محبّت» است. اهل بیت(ع) منبع و معدن «محبت» هستند حتی در حق برخی جاهلانی که به ایشان جفا می کردند. به عنوان نمونه شما رفتار سید ما رسول الله(ص) را ببینید که ایشان در قبال عالم و آدم و بخصوص در قبال فرزندان و همسرانشان و جامعۀ گرفتار جاهلیت آن زمان، چگونه با محبت رفتار می کردند، تا حدی که خداوند وقتی می خواهد ایشان را در دو واژه معرفی کند می فرماید: «رَحْمَةً لِلْعالَمین».[1]
اگر حقیقتاً نگاه کنیم، خواهیم دید که
1- راه نجات جامعه از فساد این است که در خانواده با «شادی، با زیبایی و با عشق» رفتار کنیم
گام اول «محبت» است. از مهمترین شاخصه های اخلاقی - اجتماعی در رفتار و فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت(ع) «محبّت» است. اهل بیت(ع) منبع و معدن «محبت» هستند حتی در حق برخی جاهلانی که به ایشان جفا می کردند. به عنوان نمونه شما رفتار سید ما رسول الله(ص) را ببینید که ایشان در قبال عالم و آدم و بخصوص در قبال فرزندان و همسرانشان و جامعۀ گرفتار جاهلیت آن زمان، چگونه با محبت رفتار می کردند، تا حدی که خداوند وقتی می خواهد ایشان را در دو واژه معرفی کند می فرماید: «رَحْمَةً لِلْعالَمین».[1]
اگر حقیقتاً نگاه کنیم، خواهیم دید که تمام این ناهنجاریها، بدحجابی ها و ... بخاطر «خلأ محبت» است. بخاطر بی محبتی هاست. فرهنگ محبت کردن در بین ما یا نیست و یا بسیار ناچیز است. نیاز به «مورد توجه بودن» و «محبت» یک موضوع فطری است و از مهمترین زیربناهای ساخته شدن شخصیت انسان است. ولی متأسفانه در خانواده ها و در فرهنگ اجتماعی ما این نیاز به خوبی برآورده نشده و بلکه سرکوب می شود و در مسیر صحیح قرار نمی گیرد. اگر به بچه محبت کنی می گویند لوس می شود، اگر به همسر محبت کنی می گویند پررو می شود، اگر به خانم خانه محبت کنی می گویند زن ذلیل است، اگر در خیابان شوهر دست همسرش را بگیرد و با محبت به او نگاه کند و دلنشین با او رفتار کند، این را بد می دانیم و هزار درد دیگر! حتی فرهنگ سخن گفتنمان بسیار متفاوت با آن چیزی است که اهل بیت(ع) داشتند. عارمان می شود از پیشوند و پسوند های زیبا و محبت آمیز استفاده و همسرمان و یا یکدیگر را خطاب کنیم، چرا؟ چون در عرف جامعه پسندیده نیست!؟ در حالیکه سید ما رسول الله(ص) حتی در قبال عایشه که زخم های فراوانی بر جگر نازنین ایشان گذاشت با اوج محبت رفتار می کردند و هر بار که عایشه ایشان را صدا می زد، اینگونه پاسخ می دادند: «بله عزیزم، محبوبۀ من!» نکته اینجاست که دختر بیشتر از پسر نیاز به محبت دارد، اما در فرهنگ غلط ما پسر بر دختر ارجحیّت دارد، در حالیکه خداوند وجود یک دختر را ریحانه و حقیقتاً بهشتی قرار داده است و دردانۀ عالم هستی، نازنین ترین مخلوق خداوند یک خانم یعنی «حضرت زهرا(س)» هستند!
«نیاز به محبت» باید توسط پدر و مادر و یا همسر به بهترین وجه برآورده شود و بصورت صحیح پرروش پیدا کند. اگر اینچنین نشد و این خلأ محبت پر نشد چه اتفاقی می افتد؟ این فرزند تشنۀ محبت، یا آن خانمی که عطش محبت دارد، نیازش را یا باید کتمان کند که بتدریج بصورت عصبیّت و بداخلاقی و برخی ناهنجاریهای دیگر بروز خواهد کرد، و یا باید در بیرون از خانواده دنبالش بگردد. چنین شخصی، در واقع خودش می خواهد این خلأها را پر کند و به یک نحوی مورد توجه قرار گیرد و به او محبت شود، لذا روی به برخی رفتارها و مُدها و لباس ها و قیافه های زننده و ... می آورد. حتی خودش نمی داند مشکل اصلیش چیست و دردش از کجاست، می خواهد خودش را نشان دهد، اما نمی داند از چه مسیری این کار را انجام دهد! شیطان(لع) هم منتظر این روزنه هاست تا انسان را به اشتباه بیاندازد و به مسیر کج سوق دهد.
معضل دیگری که گریبان جامعه ما را گرفته این است که وقتی کسی گرفتار این نوع آفت ها می شود عمدتاً نگاه بدی به او داریم و همگی او را سرزنش کرده و طرد می کنیم، اما نمی بینیم که در حق این شخص چه ظلمی شده است که به این وضع دچار شده. چه بسا در اثر طلاق پدر و مادر و یا اختلافات خانوادگی و یا ...، یک دختر معصوم آواره می شود و کسی هم از نزدیکان، یا اطرافیان و یا نهادهای اجتماعی، او را حمایت نمی کند تا در بستری از مهر و عطوفت به مسیر صحیح سوق دهد. بتدریج طمّاعان او را به سمت خود می کشند و به فساد کشیده می شود و بیمار می شود. در حقیقت این جواهر قیمتی در بین مخلوقات خداوندی را به نا حق غصب می کنند. خب، چه کسی مقصر است؟
ما همه باید در قبال هم مسئول باشیم و احساس درد کنیم، درد انسانها را درد خود بدانیم. ببینید خداوند برای اینکه انسانها نجات پیدا کنند، چکار می کند؛ انسانها از بسیاری جهات با هم تفاوت دارند، بعضی از انسانها ضعیفند، بعضی از انسانها خیلی خوبند، همه یکدست نیستند، با اینحال خداوند به همه می گوید انسان و در این بین یک رفتار عجیبی دارد و می فرماید: یا رسول الله! بگو که «اَنَا بَشَرٌ مِثلُکُم»؛ من هم یک آدمی مثل شما هستم. یعنی یا رسول الله! این افراد ظلوم و جهولند، این مخلوقات نمی توانند خودشان به جایی برسند، تو به میان اینها برو و چنان با آنها یکی باش که واقعاً جزو آنها جلوه کنی. تا حدی که صادقانه بتوانی بگویی که «اَنَا بَشَرٌ مِثلکُم» و بعد احساس وظیفه کن، تو دستشان را بگیر، نجاتشان بده و تو کمکشان کن! نگذار غرق شوند. چگونه؟ «وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیم»؛ با خلق عظیم، با رحمت، با محبّت تمام![2] رسول الله(ص) حتی برای اصلاح کفار با اینکه آخر کارشان را هم می دیدند، حریص بودند و در اوج رحمت و محبت برایشان زحمت کشیدند. چرا؟ چون همه را جزئی از پیکر خودشان می دانند. پس خودمان را یکی بدانیم، جدا از هم ندانیم، تا درد دیگران درد ما باشد.[3] اگر دیگران کم آوردند ما احساس وظیفه کنیم و با کوهی از محبّت وارد میدان شویم، با رحمت و خلق عظیم به میدان بیاییم و ناجوریها را اصلاح کنیم! این ماجرا به قدری مهم است که خداوند به رسول الله(ص) می فرماید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ»؛ پس با رحمت الهی، با آنان نرم و پر مهر شدی، و اگر تندخو و خشن و سختدل بودی، قطعاً از پیرامون تو پراکنده میشدند، پس آنها را ببخش و برایشان آمرزش بخواه!»[4] من و شمای شیعه، باید چنین تفکر و فرهنگی داشته باشیم. این روش مصداق بارز این آیه است که خداوند می فرماید: «ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن، فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیم»؛ ناجوریها را به روش احسن دفع کن، که در این صورت خواهی دید آن شخص گرفتار که میان تو و او دشمنی بود، گویی دوستی گرم و صمیمی است![5]
اما بجای رفتار «احسن» می بینیم وقتی یک دختر یا پسر در جستجوی محبت و توجه، به خیابان می آید، به جای اینکه با او الهی رفتار کنند و در اوج محبت او را به مسیر صحیح سوق دهند، با جهالت و تعصب و تندروی با این نیازمندان نور محبت برخورد می کنند. چند دهه پیش، جامعه را آنچنان در تنگنا و فشار قرار دادند که دولت اصلاحات با شعار آزادی روی کار آمد و کأنه سد شکسته شد و سیل هرج و مرج اخلاقی و بی بند و باری جامعه را با خود برد، و در این سالیان اخیر هم دغدغۀ مذهبیون تریبون دار ما، شده است برخورد پلیسی و چوب و چماق! که بیانگر درماندگی آنها در علاج این بیماری است!
کجا به اصلاح نهاد خانواده پرداختند و کجا به تبیین و ترویج فرهنگ های اهل بیتی و تعلیم و تربیت جامعه بر این اساس روی آوردند؟! در این سی سال به غیر از شعار و خطابه های تهی از نور چه کاری انجام شد؟! چرا به سیرۀ خدا رفتار نمی کنیم؟ خداوند که خود خالق انسانهاست و از همه دلسوزتر است، با مهربانی و عطوفت و رحمت برخورد می کند، حتی به موسی و هارون(ع) می فرماید با قول «لَیِّن» یعنی با زبانی نرم و خوش با فرعون ملعون صحبت کنید! و همین ماجرا را در سیره اهل بیت(ع) هم شاهدیم، اما چرا ما بگونۀ دیگری برخورد می کنیم؟!
بیاییم نگاهمان را اصلاح کنیم؛ جامعه ما دچار یک بیماری شده که این بیماری باید درمان شود! بیماری با حرف و تذکر و یا با چوب و چماق و داد و فریاد که درمان نمی شود!
مثلاً یک موضوع شایع بین آقایان را عرض کنم: از لحاظ شریعت اسلام، مرد باید عورتینش را بپوشاند اما اشکالی ندارد جاهای دیگر بدنش نمایان باشد. این حکم شرعی ماجراست. بنابراین اگر یک مرد یقه اش باز باشد و سینه اش نمایان باشد، حرام نیست، هرچند ما ملزم هستیم که شئونات اخلاقی را هم در نظر بگیریم و رعایت کنیم. اما حد شرعی ماجرا را خدا اینطور قرار داده است و حرام نیست. اما شما ببیند خود ما چه برخوردی با این موضوع داریم!؟ و یا اوائل می آمدند موهای بلند آقایان را با بدترین نوع برخورد و بی احترامی قیچی می کردند و ... در حالی که سیدمان رسول الله(ص) و اهل بیت(ع) موهایشان بلند بوده است. پس روی چه حسابی این کارها انجام می شده...؟! اینها گوشه ای از گرفتاریهای ماست.
مشکل دیگرمان نیز این است که عمدۀ متولیان این مسائل، گرفتار جهل و تعصب و ... هستند، نه معروفی می شناسند که امر به آن کنند و نه اصلاً می فهمند منکر چیست! همین کسانی که در این باصطلاح امر به معروف های رایج، افراطی برخورد کردند و ظلم نمودند، هرگز رستگار نشدند و عجیب اینکه شاهدیم وقتی زمینه گناه و فساد برایشان پیش آمد، جنایت کردند! آیا دیده بینایی هست که عبرت بگیرد؟! امام صادق(ع) می فرمایند: «کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ، لِیَرَوْا مِنْکُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَع»؛ مردم را به نیکى دعوت کنید به غیر زبانتان، تا این که آنان کوشش در دین و عبادت، و راستگویى و پرهیزکارى را از شما ببینند.[6] قسمت عمدۀ امر به معروف و نهی از منکر اصلاً کلامی و زبانی نیست، بلکه بخش کوچکی از این ماجرا می تواند با زبان باشد. اصل امر به معروف با «تقوا» و با جریان دادن مطالب و معارفی که «نور» داشته باشد، واقع می شود.[7]
ای کاش نگاهمان به مسئله حجاب و آفت های آن توحیدی بود، ای کاش با نگاه توحیدی به عزیزانی که گرفتار این آفت ها هستند می نگریستیم و از روی محبت و عشق کمکشان می کردیم.[8] ای کاش اگر یک باصطلاح بدحجاب را می دیدیم، او را بی دین نمی پنداشتیم ...! ای کاش از جنس نور می شدیم و نور وجومان درمان این دردها می شد ...!
ای کسانی که درد دین دارید و می خواهید این معضلات را برطرف کنید، آیا در کلام شما مهر و محبت موج می زند؟ آیا در رفتار شما محبت جاری است یا پرخاشگری و عصبیّت؟ بیایید سعی کنیم عاشقانه و با محبت اصلاح کنیم. آن کسی که با محبت رفتار می کند و نوع نگاهش الهی است فکر او بزرگ است و خداوند به او فهم عطا کرده است و چنین شخصی یک شخص قیمتی است!
سعی کنیم که محیط جامعه را محیط رشد قرار بدهیم. تا می توانیم اهل محبت باشیم، آنقدر محبت تزریق کنیم تا فضای جامعه آکنده از مهر و عطوفت و اخلاق و اعتماد شود. تا زمانی که مخاطب ما و جامعه ما، من و شما را با ادب و مهربان نداند، به حرف ما گوش نمی دهد. بجای اینکه مرتب به دیگران ایراد بگیریم که تو چرا تقوا نداری؟ تو چرا اخلاق نداری؟ من و شما تقوا بورزیم و با عملمان تقوا یاد بدهیم، اخلاق یاد بدهیم، فرهنگ های اهل بیتی را ترویج کنیم.[9] به اندازۀ وسعمان سعی کنیم که اخلاقیات و مهر و محبت را تزریق کنیم تا آهسته آهسته روی جامعه اثر بگذاریم. در محیط زندگی و در شهر و دیارمان، بصورتی مشی کنیم که زینت اهل بیت(ع) باشیم بطوریکه حتی دشمن هم قبول داشته باشد و اقرار و اعتراف کند. از آن مسلمانهایی نباشیم که دیگران بگویند اگر مسلمانی این است، اگر اخلاق مسلمانی این است، نعوذبالله من یکی نمیخواهم مسلمان بشوم![10] کاری نکنیم که دیگران از ما فراری باشند، بلکه بگونه ای باشیم که اگر کسی زخمی است، اگر دچار آفت شده، اگر دردی دارد، مشکلی دارد به ما اعتماد کند، و به ما پناه بیاورد، با محبت دل آنها را بدست بیاوریم و صبورانه در مسیر حق و مسیر اهل بیت(ع) سوق دهیم! ای کاش به تأسی از سیّدمان، مولایمان رسولالله محمد مصطفی(ص) که «رَحمَة لِلعالَمِین» بودند، ما «رَحمَة لِلبَیت» و «رَحمَة لِلإجتماع» باشیم؛ در خانهمان و جامعه مان عامل رحمت باشیم.[11] اصلاً فضا را فضای رحمت قرار دهیم، مگر خداوند نمی فرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»؛ محمّد(ص) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار بسیار مستحکمند و در میان خود اهل رحمت و مهربانی هستند! سپس در صورتی که توانستیم اینطور باشیم بیاییم سراغ معارف اهل بیت(ع) و آن را در جامعه جریان دهیم!
راه نجات جامعه از فساد این است که در خانواده با «شادی، با زیبایی و با عشق» رفتار کنیم. آیا اشکال دارد خانواده های ما کانون «مهر و محبت» باشد و در خانواده فقط خوبی ها را ببینیم و نقل کنیم؟ آیا اشکال دارد جامعه ما آکنده از محبت و خیرات باشد؟ خداوند در آیه 104 سورۀ آل عمران می فرماید: «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون»؛ از میان شما مردم، یک دسته ای باید باشند که دعوت به خیرات بکنند، و(در مرحله بعد) امر به معروف کنند، و(در نهایت اگر لازم شد) نهی از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند. کجا اینطور هستیم؟ آیا رسانه های ما اینطور هستند؟ آیا تریبون های ما اینطور هستند؟ چرا نمی آییم «خیرات» را در جامعه مطرح کنیم؟ در مرحله بعد در فضایی از دعوت به خیرات، امر به معروف بکنیم و اگر در این صورت، با تمام این مسائل، منکری باقی ماند، در آن صورت نهی از منکر بکنیم. متأسفانه ما در جامعه مان دعوت به خیرات را نداریم، امر به معروف را هم نداریم و در قسمت نهی از منکر هم فقط می خواهیم افشای منکر بکنیم!! افشای منکر اسمش نهی از منکر نیست! این روش خوب نیست اما متأسفانه در جامعه ما نهادینه شده؛ به اسم وظیفۀ شرعی، به اسم وظیفۀ انقلابی، شیطان صفتی را داریم رواج می دهیم! معیارمان حق نیست، معیارمان نفس و ... است!
2- با تلاوت آیات می توان جامعه را از ظلمت رجس ها به سمت نور حرکت داد!
اصلی ترین معضل جامعه ما، «رکود فکری و فرهنگی» است
علاوه بر این، اصلی ترین معضل جامعه ما، «رکود فکری و فرهنگی» است. متأسفانه جامعه ما بوی رکود می دهد، تمام گرفتاریهای اعتقادی، فکری و فرهنگی، اخلاقی و به تبع آن، معضلات مادی که مردم ما دچار آن هستند بخاطر همین رکود فکری و فرهنگی است، مُدپرستی، شیوع ظواهر غربی و غیر شیعی، شیوع بدحجابی، فساد و فحشاء و ... نیز از آثار عمیق همین رکود است! مادامی که جامعه ما دچار رکود معرفتی، رکود فرهنگی و ... باشد، همانند آب زلالی که راکد می ماند و گندابی مملو از کرم و انواع جانوران می شود، محصولی جز سقوط و انحطاط و افزایش فساد و فحشاء و جرم و جنایت و تاریکی نخواهد داشت! چیزی که به اسم دین و این نوع دسته بندی هایی که به اسم اصول دین و فروع دین ترویج کرده ایم، نتیجه اش شده رکود! چرا؟ چون از خودمان در آورده ایم! چون قرآنی و اهل بیتی نیست! نخود و لوبیا را از اهل بیت گرفته ایم اما خودمان آشپزی کرده ایم. وقتی که اثرش رکود باشد یعنی یک جنازه است، روح ندارد که حرکت کند و حرکت دهد. از دین بسیاری چیزهایش را حذف کرده ایم، بعضی چیزها را بها داده ایم، لذا ثمره نمی گیریم، خودتان می توانید این را بسنجید! هر جایی دیدید که باطل در مقابل حق دوام آورده است، بدانید که حق درست اعمال نشده است! درد ما اینجاست که شیعه نفس خودمان هستیم! اگر حق را بشناسیم و آنرا در وجودمان و در جامعه مان راه دهیم، آن موقع میبینید که فتنههای دشمن و شیطنت های دشمن متصاعد و دود شد. زیرا باطل نمیتواند در مقابل حق دوام بیاورد. و این یعنی اینکه یک جای کارمان اشکال دارد! اگر در این چند ساله می بینید رکود افزایش یافته، فساد و فحشا در جامعه افزایش یافته، چرا از خدا نمی پرسیم کجای کارمان اشکال دارد؟ مشکل ما «تهاجم فرهنگی دشمن» نیست، مشکلمان این است که خودمان ضعیف رفتار کرده ایم، اگر من و شما ایمان و تقوا داشتیم، آیا خدا دیگری را بر ما مسلط می کرد؟! اگر من و شما دیندار بودیم، آیا خدا دیگران را بر من و شما مسلط می کرد؟ اگر خداوند دیگران را مسلط کرده است، بگوییم خدایا ما چکار کرده ایم؟ عوام کمتر و خواص بیشتر به خودشان نسبت دهند! ما چکار کرده ایم؟ چرا خدا این بلاها را بر ما مسلط کرده است؟ آیا ما به تکلیفمان عمل کرده ایم؟ آیا مردم را بیشتر به خود و اعتقادات خود و فرهنگ های من درآوردی خود دعوت کرده ایم یا به امام زمان(ع)؟آیا مردم بیشتر طالب امام زمان(عج) هستند یا معیشت بهتر؟! آیا مردم از جستجوی امام بیشتر صحبت می کنند یا از مسائل معیشت شان؟ آیا مردم اهل تحسّس امام زمان(عج) بار آمده اند یا اهل انتظاری آکنده از جهل، آن هم هر از چند صباحی؟! مگر خداوند در قرآن نمی فرماید: «وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً»؛ و خداوند هرگز بر زیان مؤمنان، برای کافران راه [تسلّطی] قرار نداده است![12] خب، ماها مومن نیستیم وگرنه وعده خدا حق است! آدم درد را به که بگوید؟
ما نیاز به یک «جریان عمیق معرفتی» در جامعه داریم
برای خروج از این رکود و رهایی از آلودگیهای متبع آن نظیر بدحجابی و ... ما نیاز به یک «جریان عمیق معرفتی» در جامعه مان داریم. باید یک چیزی به این مردم عرضه کرد که دیگر این مدها و رفتارها و این مسائل عمقی و دنیائی برایشان جلب توجه نکند. یقین ما بر این است که اگر «اصل» را به مردم عرضه کنیم دیگر اسیر این بدلیجات و سرابهای موهوم نخواهند شد؛ «اصل حقیقت و اصل بودن و انسان بودن و برای چه بودن و چطور بودن و ...». مثل زمان انقلاب که تا حدی این ماجرا عیان شد و قلوب و عقول را درنوردید! مردم فطرت دارند؛ باید طوری از دین حرف زد و طوری جریان داد و چیزی را جریان داد که فطرت ها به خروش در آیند و همۀ چیزهای غیر فطری(غیر اصل) را پس بزنند و اصلاً در وجودشان نتوانند بپذیرند و راه دهند. اهل بیت(ع) می فرمایند: «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُ ...، الدِّینُ هُوَ الْحُبُّ»؛ یعنی دین چیزی است که وجود انسان را بشدت جذب می کند و در می نوردد![13] اگر چیزی را در جامعه داریم تکرار می کنیم که هیچ جاذبه ای ندارد- چون مطابق اصل(فطرت) نیست- و اسمش را هم می گذاریم دین، بدانیم که دین نیست! بدانیم که اصل نیست، بدانیم که اگر خیلی درست پیش رفته باشیم(که مطمئناً اینطور نیست) جسدی است بی روح و بی خاصیت! انسان باید از عبادت و دینداری لذت ببرد، دین باید انسان را به سمت خودش بکشاند، حداقل این است که وقتی انسان می شنود یا می خواند و یا مواجه می شود با معارف دین، کیف کند، فطرتش حال بیاید! اگر سیلی خروشان از معارف حق و اهل بیتی که حقیقتاً فطری باشد، حقیقتاً قرآنی و اصل باشد در جامعه به جریان بیفتد در عرض مدت کوتاهی تمام این پلیدیها از سیمای جامعه پاک می شود، جامعه مطهر می شود ولی چه کنیم که «کره المجرمون»! همان فرهنگی که مانع جریان نور بیانات امام خمینی(ره) در جامعه و باعث تعطیلی جلسات تفسیر ایشان شد، همان فرهنگ، و مجریان همان فرهنگ، مانع جریان خروشان نور معارف اهل بیتی در فکر و فرهنگ راکد جامعه ما می شود، مانع از این می شود که روح الهی در تن مردۀ این جامعه دمیده شود و عالم و آدم را به حرکت درآورد و اصلاح کند. و این همان دغدغۀ مهم رهبر معظم انقلاب(ایده الله تعالی) است که به فراموشی سپرده شده است!
تنها راه و صراط مستقیم این زمانه همین است. ما باید به بازسازی شیعیان برای تشکیل جبهه حق اقدام کنیم؛ تشیّع نیاز به تهذیب دارد و باید از نو تعریف شود، واژه ها و مفاهیم باید قرآنی تعریف شود، شیعیان باید از زوائد و زنگارهای این هزار و اندی سال پاک شوند. ما باید عقاید حق و رفتار حق را بشناسیم و آن را در جامعه شیعه جریان دهیم، معارف مربوط به آخرالزمان و ظهور را تبیین کنیم، شیعیان و بلکه تمام پاک طینتان عالم را بسوی کاروانی عظیم برای تحسّس مهدی(عج) دعوت کنیم و به این سو بکشیم و سعی کنیم این کاروان را به لشگری بزرگ تبدیل کنیم و با این لشگر کفر و ظلم را درو کنیم و به سوی یافتن مولایمان مهدی(عج) حرکت کنیم. این موضوع آرمان شیعه است! ما در آیات و احادیث به این موضوع دعوت شدهایم،[14] چرا در این راستا حرکت نمی کنیم؟
فقط به این صورت میتوان انقلاب را از این باتلاق و رکود، نجات داد. اگر من و شما در این راستا سعی نکنیم و در پی آن، انقلاب بیشتر به رکودش ادامه دهد، جانورهای بزرگتر و خطرناکتری در این انقلاب به وجود میآید، معضلات لاینحل این سی ساله و نیز بحثهای بیخودی که در جامعه رواج دارد و ... همگی از محصولات رکود انقلاب است! از خدا میخواهیم که بهترین توفیقات را نصیب دوستان کند و انقلاب اسلامی ایران را از رکود بیرون بیاورد. حرکت دهد، با قوت و سرعت به سوی مقصد که وصل شدن به انقلاب امام زمان(عج) است حرکت دهد! قصد داریم به سهم خودمان حرکت کنیم و حرکت دهیم، در آن مسیری که مولایمان بپسندند، انقلاب اسلامی ایران امانت امام (ره) است و تصور میکنم که اگر واقعاً چنین رفتار کنیم رهبر معظم انقلاب هم از ما راضی باشند و این حرکتمان را قبول کنند! شیعه باید حرکت داده شود. شیعه مثل آب می ماند اگر جریان داشته باشد، حرکت داشته باشد، زلال است، خیلی خاصیت دارد و باعث حیات عالم و آدم می شود، ولی وقتی راکد میشود می گندد. جامعة ما، جامعة راکد است یا جامعه روان و جاری؟ باید آبی زلال و نو را در این آب راکد آورد تا آب به جریان بیفتد. عزیزان من از این موضوع کوتاه نیاییم، ما نمی خواهیم ایراد بگیریم و یا بی احترامی کنیم به برخی خوبانی که در این 1400 سال زحماتی کشیده اند اما بدانید احترام امام زمان(عج) بر ما واجبتر است، جامعه باید از این رکود خارج و با قوت تمام به سمت ظهور مهدی(عج) بتازد! اگر در انقلاب، معارف ناب اهلبیت(ع) و تفکر شیعی وارد نکنیم، مانند آب راکد، خدای نکرده به گنداب تبدیل خواهد شد ...! اصلاً تشیع یعنی حرکت! تشیع یعنی به دنبال امام حرکت کردن، دنبال امام دویدن! شیعه به اسم و رسم و حدیث و خطابه و ... نیست! شیعه در این زمان یعنی کسی که دنبال برپایی ظهور است؛ از منهاج اهل بیت(ع) و بر طبق سیره و سنت اهل بیت(ع) و شیعیان راستینشان یعنی انبیاء و رسل(ع)! تنها با وجود این تابش نور هست که می توان جامعه را تزکیه کرد. آیا کسی هست بتواند این کار را انجام دهد؟!
در خروش این نورانیت است که انسان با حق و فرهنگ های اهل بیتی که مدنظر خداست آشنا می شود و آن هنگام است که رذائل از ساحت جامعه ما زدوده می شود چرا که «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقًا».[15] ماندههای فرهنگی ما باید آن چیزهایی باشد که از اهل بیت(ع) بجا مانده است و لاغیر! فرهنگ ما آن چیزی است که از اهل بیت(ع) رسیده است و باید در وجود ما و در جامعه ما جریان داده شود. حال سوال این است که متولیان و مجریان دین و فرهنگ اعم از حوزه و دانشگاه و وزارتخانه های مختلف همچون وزارت فرهنگ و ارشاد و ... در این زمینه چه دستاوردی داشته اند؟ شما با این معیار بسنجید ببینید وزارت فرهنگ چه کرده و سازمان میراث فرهنگی مملکت امام زمان(عج) سر از کجا درآورده است؟! میراث فرهنگی ما آن چیزی باید باشد که از اهل بیت(ع) رسیده، نه از مشتی ظالم و جنایتکار و عیاش و ...!
وصلی علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
ادامه در بخش 3 ...
[1] وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ(الأنبیاء 107)
ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم
[2] وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ(القلم 4)
و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری! »
[3] امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند : " اَلْاَصْدِقَاء نَفْسٌ وَاحِدَهٌ فی جُسُومٍ مُتَفَرِّقَة " دوستان یکی هستند توی چند تا جسم
[6] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ؛ لِیَرَوْا مِنْکُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَع./ الأصول الستة عشر (ط - دار الحدیث)؛ ص359
امام صادق (ع) فرمود: مردم را به نیکى دعوت کنید به غیر زبانتان، (یعنى با عمل و کردارتان) تا این که آنان کوشش در عبادت، و راستگویى و پرهیزکارى را از شما ببینند.
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ لِیَرَوْا مِنْکُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَیْرَ فَإِنَّ ذَلِکَ دَاعِیَةٌ./ الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج2 ؛ ص78 ح14
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ فِی حَدِیثٍ کُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِکُمْ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ وَ کُونُوا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا شَیْناً./ وسائل الشیعة ج1 ص76 ح170
[7] رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحًا یُدْخِلْهُ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللّهُ لَهُ رِزْقًا(الطلاق 11)
رسولی به سوی شما فرستاده که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت میکند تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، از تاریکیها بسوی نور خارج سازد! و هر کس به خدا ایمان آورده و اعمال صالح انجام دهد، او را در باغهایی از بهشت وارد سازد که از زیر (درختانش) نهرها جاری است، جاودانه در آن میمانند، و خداوند روزی نیکویی برای او قرار داده است!
[8] یکی از محافظان مقام معظم رهبری در خاطره ای گفت: یک روز که مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران برای کوه پیمایی رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع نامناسبی داشتند. آنها به یک باره در مقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان نداشتند از رفتار آنها مشخص بود که خیلی ترسیده بودند واینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الآن آقا دستور دستگیری آنها را فورا صادر خواهد کرد. ولی برخلاف تصور آنها آقا با آنها سلام و علیک گرمی کرد و پرسید که شما زن و شوهر هستید؟(البته آقا می دانست)؛ آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواحه شد، واقعیت را گفت؛ و جواب داد خیرمن و این دختر دوست هستیم. آقا ابتدا در باره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کرد و بعد فرمود: بد نیست صیغه محرمیتی هم در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید. آقا به آنها پیشنهاد داد که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیائید، و من هم آمادگی دارم که شخصا خطبه عقد شما را بخوانم. آن دو خدا حافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در همان تاریخ به محضر ایشان رسیدند. آقا هم خطبه عقد آن دو را جاری کردند. با برخورد کریمانه ایشان این دو جوان مسیر زندگی خود را تغییر دادند آن دختر غیر محجبه به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک جوان مذهبی مبدل شدند./ منبع: نشریه ماه تمام ،شماره ۳،ص۱۷.
[9] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ؛ لِیَرَوْا مِنْکُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَع./ الأصول الستة عشر (ط - دار الحدیث)؛ ص359
امام صادق (ع) فرمود: مردم را به نیکى دعوت کنید به غیر زبانتان، (یعنى با عمل و کردارتان) تا این که آنان کوشش در عبادت، و راستگویى و پرهیزکارى را از شما ببینند.
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ لِیَرَوْا مِنْکُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَیْرَ فَإِنَّ ذَلِکَ دَاعِیَةٌ./ الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج2 ؛ ص78 ح14
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ فِی حَدِیثٍ کُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِکُمْ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ وَ کُونُوا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا شَیْناً./ وسائل الشیعة ج1 ص76 ح170
[10] حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنَ الشِّیعَةِ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ یَقُولُ مَعَاشِرَ الشِّیعَةِ کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ کُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قَبِیحِ الْقَوْلِ./ الأمالی( للصدوق) / النص / 400 / المجلس الثانی و الستون ح17
[11] انشاءالله بزودی مطلبی که واقعاً معجزه است و نوش داروی تمام دردها و اختلافات و معضلات خانوادگی است را تحت عنوان «رحمت در خانواده» عرضه خواهیم نمود ...
[12] الَّذینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِنْ کانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللّهِ قالُوا أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ وَ إِنْ کانَ لِلْکافِرینَ نَصیبٌ قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَ نَمْنَعْکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً(النساء 141)
منافقان همانها هستند که پیوسته انتظار میکشند و مراقب شما هستند؛ اگر فتح و پیروزی نصیب شما گردد، میگویند: مگر ما با شما نبودیم؟ (پس ما نیز در افتخارات و غنایم شریکیم!) «و اگر بهرهای نصیب کافران گردد، به آنان میگویند: مگر ما شما را به مبارزه و عدم تسلیم در برابر مؤمنان، تشویق نمیکردیم؟ (پس با شما شریک خواهیم بود!)» خداوند در روز رستاخیز، میان شما داوری میکند؛ و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است.
[13] الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی حَدِیثٍ لَهُ قَالَ یَا زِیَادُ وَیْحَکَ وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُ أَ لَا تَرَى إِلَى قَوْلِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ أَ وَ لَا تَرَى قَوْلَ اللَّهِ لِمُحَمَّدٍ ص حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ قَالَ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ الدِّینُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّینُ./ المحاسن ؛ ج1 ؛ ص263
[14] وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ أَلا یَوْمَ یَأْتیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ(هود 8)
و اگر مجازات را تا زمان محدودی از آنها به تأخیر اندازیم، (از روی استهزا میگویند: «چه چیز مانع آن شده است؟!» آگاه باشید، آن روز که (عذاب) به سراغشان آید، از آنها بازگردانده نخواهد شد؛ (و هیچ قدرتی مانع آن نخواهد بود؛) و آنچه را مسخره میکردند، دامانشان را میگیرد!
ثوبان قال قال رسول لله ص: إذا رأیتم الرایات السود قد أقبلت من خراسان فائتوها و لو حبوا علی الثلج فإن فیها خلیفة اللهالمهدی
حضرت رسولالله(ص) فرمودند: هنگامی که پرچمهای سیاه را دیدید کهاز خراسان پیش افتادهاست (و در حال حرکت است) پس آن را دریابید، ولو با کشیدن خود بصورت سینهخیز به روی برف باشد. پس بدرستی که خلیفه خدا، مهدی در آن لشگر است. / بحارالأنوار ج51 ص82/ معجم الاحادیث الامام المهدی(عج) ج1 ح251 ص390 / ملاحم ابن طاووس ص53
[15] وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقًا(الإسراء 81)
و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است!»
لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ(آل عمران 164)
خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.
کَما أَرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ(البقرة 151)
همانگونه (که با تغییر قبله، نعمت خود را بر شما کامل کردیم،) رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم؛ تا آیات ما را بر شما بخواند؛ و شما را پاک کند؛ و به شما، کتاب و حکمت بیاموزد؛ و آنچه را نمیدانستید، به شما یاد دهد.
[18] مفهوم «آیه یعنی ماجرایی که نشان از ماجراهای بزرگ آینده است» به وضوح در قرآن مشخص است:
أَوْ کَالَّذی مَرَّ عَلی قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلی عُرُوشِها قالَ أَنّی یُحْیی هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلی طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلی حِمارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنّاسِ وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْمًا فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ(بقره 259)
یا همانند کسی که از کنار یک آبادی (ویران شده) عبور کرد، در حالی که دیوارهای آن، به روی سقفها فرو ریخته بود، (و اجساد و استخوانهای اهل آن، در هر سو پراکنده بود؛ او با خود) گفت: «چگونه خدا اینها را پس از مرگ، زنده میکند؟!» (در این هنگام،) خدا او را یکصد سال میراند؛ سپس زنده کرد؛ و به او گفت: «چهقدر درنگ کردی؟» گفت: «یک روز؛ یا بخشی از یک روز.» فرمود: «نه، بلکه یکصد سال درنگ کردی! نگاه کن به غذا و نوشیدنی خود (که همراه داشتی، با گذشت سالها) هیچگونه تغییر نیافته است! (خدایی که یک چنین مواد فاسدشدنی را در طول این مدت، حفظ کرده، بر همه چیز قادر است!) ولی به الاغ خود نگاه کن (که چگونه از هم متلاشی شده! این زنده شدن تو پس از مرگ، هم برای اطمینان خاطر توست، و هم) برای اینکه تو را نشانهای برای مردم (در مورد معاد) قرار دهیم. (اکنون) به استخوانها(ی مرکب سواری خود نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند میدهیم، و گوشت بر آن میپوشانیم!» هنگامی که (این حقایق) بر او آشکار شد، گفت: «میدانم خدا بر هر کاری توانا است».
وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ أَرِنی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتینَکَ سَعْیًا وَ اعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ(بقره260)
و (به خاطر بیاور) هنگامی را که ابراهیم گفت: «خدایا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده میکنی؟» فرمود: «مگر ایمان نیاوردهای؟!» عرض کرد: «آری، ولی میخواهم قلبم آرامش یابد.» فرمود: «در این صورت، چهار نوع از مرغان را انتخاب کن! و آنها را (پس از ذبح کردن،) قطعه قطعه کن (و در هم بیامیز)! سپس بر هر کوهی، قسمتی از آن را قرار بده، بعد آنها را بخوان، به سرعت به سوی تو میآیند! و بدان خداوند قادر و حکیم است؛ (هم از ذرات بدن مردگان آگاه است، و هم توانایی بر جمع آنها دارد)».
[19] قَالَ الصَّادِقُ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ الْآیَاتُ وَ نَحْنُ الْبَیِّنَاتُ وَ نَحْنُ حُدُودُ اللَّه. / مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛ ج3 ؛ ص272
[20] عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَى عَمَّ یَتَساءَلُونَ، عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ، الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ، قَالَ، قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ مَا لِلَّهِ نَبَأٌ أَعْظَمُ مِنِّی وَ مَا لِلَّهِ آیَةٌ أَکْبَرُ مِنِّی وَ قَدْ عُرِضَ فَضْلِی عَلَى الْأُمَمِ الْمَاضِیَة ...؛ امام رضا(ع) در مورد کلام خداوند عزوجل عَمَّ یَتَساءَلُونَ فرمودند: امیر المومنین فرمود: آیه ای کبیر تر از من و خبر بزرگی، عظیم تر از من برای خدا نیست. و به تحقیق که ولایتم بر امت های گذشته عرضه گردید، و ... / بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج36 ؛ ص1
[22] الف) جابر بن عبد اللَّه انصارى مىگوید از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله شنیدم که فرمود؛ «اهتدوا بالشّمس؛ فاذا غاب الشّمس فاهتدوا بالقمر، فاذا غاب القمر فاهتدوا بالزهرة، فاذا غابت الزّهرة فاهتدوا بالفرقدین»؛ با نور خورشید دنبال هدایت و مطلوب خود باشید، اگر خورشید غایب شد، به وسیله ماه هدایت یابید، اگر ماه پنهان شد به وسیله ستاره زهره، راه را بیابید، اگر زهره ناپدید شد به وسیله فرقدین به دنبال هدایت باشید. سؤال شد یا رسول اللَّه! شمس، قمر، زهره و فرقدان را نمىشناسیم بیان فرمایید تا بدانیم اینان کیستند؟ حضرت فرمود: «من خورشید هدایتم، على(ع) قمر عالمتاب است، فاطمه(س) ستاره نورانى در شب ظلمانى است، حسن(ع) و حسین(ع) هم فرقدان این جهان هستند ...!/ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل - ترجمه روحانى؛ ص42
[23] رجوع نمایید به مقاله «طلوع خورشید از مغرب» در همین وبلاگ.
[24] وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى قَالَ النَّهَارُ هُوَ الْقَائِمُ ع مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ، إِذَا قَامَ غَلَبَ دَوْلَتُهُ الْبَاطِلَ- وَ الْقُرْآنُ ضُرِبَ فِیهِ الْأَمْثَالُ لِلنَّاسِ- وَ خَاطَبَ اللَّهُ نَبِیَّهُ بِهِ وَ نَحْنُ، فَلَیْسَ یَعْلَمُهُ غَیْرُنَا./ تفسیر القمی؛ ج2؛ ص425
[25] قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ! قَالَ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ کَیْفَ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟ قَالَ(ع) لِأَنَّا خُلِقْنَا مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ خُلِقَ شِیعَتُنَا مِنْ شُعَاعِ نُورِنَا فَهُمْ أَصْفِیَاءُ أَبْرَارٌ أَطْهَارٌ مُتَوَسِّمُونَ نُورُهُمْ یُضِیءُ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ کَالْبَدْرِ فِی اللَّیْلَةِ الظَّلْمَاءِ؛ ابن عباس گفت بحضرت امیر المؤمنین علیه السّلام گفتم معنى این جمله چیست اتقوا فراسة المؤمن فإنه ینظر بنور اللَّه چگونه مؤمن با نور خدا مىبیند فرمود زیرا ما از نور خدا خلقشدهایم و شیعیان ما از پرتو نور ما آفریده شدهاند آنها برگزیده و پاک و پاکیزه و مشخص هستند نور آنها چنان درخشش دارد بر نور دیگران مانند ماه چهارده در شبى تیره و ظلمانى. / بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج25 ص1 ح32
[26] وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللّهِ إِنَّ فی ذلِکَ َلآیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکُورٍ(إبراهیم 5)
ما موسی را با آیات خود فرستادیم؛ (و دستور دادیم:) قومت را از ظلمات به نور بیرون آر! و «ایّام اللّه» را به آنان یاد آور! در این، نشانههایی است برای هر صبر کننده شکرگزار!